كيش رودبار بهشت كوچك من
روستاي كيش رودبار
 
 

خبر فوری

برگزاری جشنواره محلی سوارکاری در تیمور کوه آلیان

به اطلاع میرساند اولین جشنواره محلی سوارکاری روز یک شنبه 1392/10/29 از ساعت 9 صبح در کنار استخر بزرگ روستای تیمورکوه دهستان آلیان به همراه برنامه های شاد سنتی برگزار میگردد .

از کلیه افرادی که قصد دارند روز تعطیل شادی را در کنار خانواده خود سپری کنند دعوت میشود در این جشنواره شاد و مفرح شرکت کنند .

 



 

دوشاو پزی در تالش

چون می گویند در قدیم اگر دوشاب هنگام پختن در سر کوره و یا در کوره بر زمین می ریخت، مردم سر و صدای زیادی به خاطر دلسوزی و ناراحتی از حیف و میل شدن آن می کردند. لذا به همین جهت این ضرب المثل به وجود آمده است.

دوشاب را معمولاً در کوزه ی گلی سفالی  و یا شیشه ای «دشاوَه نوقولدون» می ریزند. مقیاس وزنی آن نیز بر حسب «چیری» می باشد. «چیری» یا «مرسَه چیری» به ظرف های کوزه ای مانندی می گویند که دارای دستگیره ای از جنس مسی می باشد و برای آوردن آب از آن استفاده می کنند و تقریباً هفت کیلو(یک من تالش) دوشاب را در خود جای می دهد. از این ظرف در دوشیدن شیر گاوها نیز استفاده می کنند که به زبان تالشی به آن «شتَه چیری» می گویند. وقتی در آندوشاب ریخته شود به آن «دشاوَه چیری» می گویند.

چگونگی مراسم دوشاب پزی به ترتیب زیر انجام می شود:

1 ـ کورَه سازی 2 ـ ایزمَه وواَری 3 ـ اَربا چینی 4 ـ اَربا کویی 5 ـ راوَه گِری 6 ـ تَشتَه پِنَه ای 7 ـ کولَه ژَنی 8 ـ زَردَه ویش 9 ـ مَرجواَه گل 10 ـ پلا گل 11 ـ تَشتَه آگِری 12 ـ تَشتَه آلیسی

ماده ی اولیه دوشاب که آبکی می باشد را در تشت مسی می ریزند و روی کوره داغ می کنند. این آب باید آنقدر بجوشدتا دو سوم آن بخار شود. یک سوم دیگر آن که باقی می ماند و قابل استفاده می باشد را دو شاب می گویند و از این جهت است که به رُب خرمالو دوشاب گفته می شود.

1 ـ کوره سازی:

یعنی ساختن کوره ای تنور مانند یا به اصطلاح تالشی «دشاوَه کورَه».

مراسم دوشاب پزی یا «اَرباتیما» معمولاً در اوایل آبان ماه آغاز  می شود و به مدت یک الی یک ماه و نیم ادامه دارد.

حدود بیست روز مانده به مراسم «اَرباتیما» ابتدا در گوشه ای از حیاط منزل زیر یک ساختمان موقت کپری کوتوم شکل، کوره ای را با گل و سنگ به شکل تنورهای نانوایی با وضع مستحکمی درست می کنند. از طرف زمین در دو طرف کوره 2 سوراخ به اندازه های تقریبی یک سینی معمولی کوچک سوراخ های هواکش یا «واگِر» درست می کنند که ارتفاع این کوره ها از سطح زمین به اندازه ی تقریبی یک الی یک متر و نیم می باشد.

لازم به ذکر است که مراسم «اَربا تیما» به صورت دسته جمعی و شراکتی توسط 3 الی چهار خانواده به اتفاق هم  آغاز می شود. بعد از ساختن کوره بلافاصله تا مدتی که کوره به طور کامل خشک شودف افراد به طور دسته جمعی شروع به آوردن هیزم می کنند. لازم به توضیح است که در «دشاوَه پِه ای» بیشترین هیزم مصرف می شود.

2 ـ ایزمَه وواَری:

یعنی آوردن هیزم.

به این ترتیب کار آوردن هیزم به پایان می رسد و هیزم های تهیه شده را برای دوشاب پزی کنار کوره انبار می کنند.

3 ـ اَربا چینی:

یعنی چیدن میوه ی خرمالو یا «اَربا گلَه».

بعد از ساختن کوره و آوردن هیزم و فراهم نمودن بقیه لوازم مورد نیاز برای مراسم دوشاب پزی، تعدادی از افراد که خواهان پخت دوشاب به صورت دسته جمعی و شراکتی می باشند به اتفاق هم و فرزندان شان و با بردن چند رأس اسب به انضمام تعداد 10 الی 12 سبد به جنگل می روند. سبد را از سرشاخه های تر و تازه درخت آلوچه ی ترش«ترشَه خَرو یا ترشَه اَرو» می تنند و به این سبد های بافته شده در زبان تالشی، «سَفَه» یا «اَربا سَفَه» می گویند.

بعد از رسیدن به جنگل، وقتی به درخت خرمالوی مرغوب رسیدند، سبدها را آماده می کنند و یک نفر به عنوان «اَرباچین» یک طناب بلند به اندازه ارتفاع درخت و یک داس با خود برمی دارد و بالای درخت می رود و شاخه های درخت خرمالو را که پر از میوه های ان می باشد را به صورت دسته ای می چیند و سپس با مهارت خاصی دسته ی آن را به سر طناب می بندد و ان را آهسته به طرف زمین روانه می کند. به زبان تالشی به آن دسته ی خرمالو، «اشتق» یا «اَربا اشتق» می گویند.

فرد «اَرباچین» این کار را ادامه می دهد و یکی دیگر نیز سر طناب را از شاخه های خرمالوی به زمین فرستاده شده توسط «اَرباچین» باز می کند و به طور مرتب در گوشه ای از زمین می گذارد. به این فرد «اشتقَه گِر» می گویند.

مابقی افراد اعم از ریز و درشت، مشغول جدا کردن میوه های درخت خرمالو از شاخه های آن می شوند و به ترتیب و با مهارت سبدها را پر می کنند و روی آن را با برگ درختان می پوشانند و در گوشه ای می گذارند.

وقتی تمام سبدها از میوه ی خرمالو پر شد، تعدادی از آن ها را بر پشت اسب ها می بندند و هر کدام از افراد بزرگسال نیز یکی از سبدهای پر شده را با طناب هایی از جنس ساقه برنج که به صورت جفت بر بدنه ی سبد وصل کرده اند(و به ان در زبان تالشی «بالَک» می گویند) مانند جلیقه در داخل بالَک ها قرار می دهند و بر دوش می گیرند طوری که اسب ها در جلو و خود در پشت سرشان حرکت می کنند و راهی منزل می شوند. بچه های خردسال هم اگر قادر باشند شاخه ی هیزمی را با خودشان به منزل می آورند

لازم به ذکر است که درخت خرمالو «اَربادار» هم در جنگل، صحرا و در سر مزارع کشاورزی و در گوشه های بازوهای کرت ها ی زمین های زراعی می روید.

به این ترتیب مراسم «اَرباچینی» به پایان می رسد.

4 ـ اَرباکویی:

یعنی کوبیدن و له کردن دانه های خرمالو.

بعد از این که «اَربا چین» ها، اَربا را به خانه آوردند، بلافاصله از پشت اسب ها سبدها را پایین می آورند و آن ها را در داخل چوب های تراشیده شده و گودشده ای  به نام «لار» یا «اَربالار» که شبیه کانال های آب می باشند، خالی می کنند. بعد از خالی کردن ابتدا آن ها را در داخل «لار»ها به وسیله ی پُتک های چوبی می کوبند و کاملاً میوه های خرمالو را له و خرد می کنند. البته این کار بیشتر توسط خانم ها انجام می شود. لازم به ذکر است که به پُتک های چوبی که برای له کردن خرمالو استفاده می شود به زبان تالشی، «کما» یا «اَربا کما» یا «چواَ کنا» گویند. سر این چوب های داراز بزرگ می باشد

بعد از کوبیدن خرمالوها، مقداری از سبوس برنج (به زبان تالشی «فل») را می سوزانند و خاکسترش را تمیز والک می کنند و سپس آن را با اَربای کوبیده شده مخلوط می نمایند و به مدت یک شب ماده ی مخلوط شده را در همان حالت می گذارند. سپس صبح روز بعد میوه های خرمالوی کوبیده شده و مخلوط در خاک سبوس را چنگ می زنند. به این کار به زبان تالشی «آخا» می گویند.

سپس ماده ی کوبیده و آماده شده را از لار برمی دارند و در داخل لارهای تمیزی می ریزند و با آب تمیز مخلوط می کنند و به هم می زنند که به این کار در زبان تالشی «پلا پِشوری» یا همان شستن و به هم زدن برنج ریخته شده در دیگ غذاپزی می گویند.

بعد از انجام این کار ماده ی مخلوط شده را به همراه آب با یک ظرف بزرگ در داخل یک سبد بلند باریک مخروطی شکل که از سرشاخه های انواع درختان تنیده شده است، به ارتفاع 5/1 الی 2 متر به عنوان الک می ریزند. در زیر این سبد مخروطی شکل الک مانند، لارها یا ظرف های بزرگ و تمیز شده ای را می گذارند تا تفاله«پوشَه یا اَربا پوشَه» ماده میوه های خرمالوی کوبیده شده در داخل سبد مخروطی شکل باقی بماند و آب آن که مایع اصلی و شیره ی میوه های خرمالو می باشد در داخل دیگ های بزرگ زیر سبد ریخته شود. در زبان تالشی به این سبدها «راوَه گِرَه سَفَه» یا سبد مایع گیری می گویند که آن را در گوشه ای از اتاق آویزان می کنند.

5 ـ راوَه گِری:

یعنی مایع گیری که به مایع اصلی شیرین و شیره ی میوه های خرمالو به زبان تلشی «راوَه» یا «دشاوَه راوَه» می گویند. بدین ترتیب کار «اَرباکویی» و «راوَه گِری» به پایان می رسد.

6 ـ تشتَه پِنَه ای:

یعنی تشت گذاشتن یا گذاشتن تشت روی کوره ی داغ شده ی پر از «راوَه» یا مایع شیرین اصلی را گویند

وقتی ماده اولیه اولیه میوه های خرمالو که بصورت مایع، زلال، شفاف، تمیز و عاری از هر گونه خار و خاشاک و کوچک ترین ذره تفاله و ...  باشد، آن را در داخل تشت های بزرگ مسی(مرسَه تَشت) می ریزند و آن را روی کوره  ی داغ و آماده می گذارند و لحظه به لحظه از طریق سوراخ های کوچک زیر کوره هیزم می ریزند.  به این کوره به زبان تالشی، «دشاوَه کورَه» می گویند. بدین ترتیب کار «تَشتَه پِنَه ای» پایان می پذیرد.

7 ـ کولَه ژَنی:

یعنی عقب نشینی دادن و مهار کردن

»کول» گیاهی خاردار، چهار فصل، به ارتفاع تقریبی 20 الی 25 سانتی متر، دارای برگ های غنچه ای و فشرده به هم شبیه برگ های شمشاد اما با لبه تیز و خاردار می باشد که در فصل زمستان گوسفندها و بزها از آن تغذیه می کنند. احتمالاً در زبان فارسی همان گیاه خارشتر اما با خصوصیات خزری باشد که به زبان تالشی به این گیاه یا بوته «کول» گفته می شود.

مردم تالش در فصل دوشاب پزی بوته های «کول» را می چینند و سر یک چوب را می شکافند و با نخ آن را به چوب یک یا یک و نیم متری محکم می بندند. و هنگامی که دوشاب جوش می کند و در اثر جوشیدن امکان سرریز شدن وجود دارد به وسیله این چوب آن را هم می زنند تا از ریختن دوشاب جلوگیری کنند. به این کار به زبان تالشی «کولَه ژَنی» گویند.

8 ـ زَردَه ویش:

یعنی به زردی گراییدن

وقتی بیش از یک سوم مایع میوه های خرمالو«راوَه» در تشت به علت جوشیدن بخار شد، کم کم رنگ آن به زردِ متمایل به قرمز می گراید و نسبتاً رنگ و شکل دوشاب به خود می گیرد. به این حالت به زبان تالشی «زَردَه ویش» می گویند.

9 ـ مرجواَ گل:

یعنی جوش یا جوشیدن به شکل عدسی

به زبان تالشی به عدس«مَرجو» و به جوشیدن «گل» گویند.

10 ـ پلا گل:

یعنی جوشیدن مانند جوش آب برنج در موقع پخت برنج به صورت کته.

وقتی که بیش از دو سوم آب دوشاب به صورت کامل بر اثر حرارت کوره در داخل تشت بخار شد، این مایع دو جوش پشت سر هم هر کدام به اندازه ی 5 دقیقه با نام «مرجواَ گل» و «پلا گل» را پشت سر می گذارد.

11 ـ تَشتَه آگِری:

یعنی پایین آوردن تشت از روی کوره.

بعد از بخار شدن بیش از دو سوم «راوَه» داخل تشت روی کوره داغ و جوش های «مرجواَگل» و «پلا گل»، حالا نوبت پایین آوردن آن که فقط دوشاب خالص را داراست، می باشد. به این کار به زبان تالشی «تَشتَه آگِری» می گویند.

اگر فرض کنیم که تشتی که مثلاً 15 لیتر ظرفیت دارد و آن را پر از مایع میوه های خرمالو«راوَه» کنیم و روی کوره داغ بگذاریم تا تبدیل به دوشاب گردد، از 15 لیتر بیش از 10 لیتر آن باید بر اثر جوشیدن در تشت هایی که بیش از 2 الی 3 ساعت روی وره قرار می گیرند، بخار گردد. بدین ترتیب حدود 5 لیتر آن به صورت دوشاب در تشت باقی می ماند. به همین خاطر اسم این مایع دوشاب است یعنی دو قسمت آن آب است که بخار می شود و یک قسمت آن باقی می ماند که به آن دوشاب می گویند.

لازم به ذکر است که هر رهگذری که از کنار کوره های دوشاب پزی عبور می کند به صاحبان کوره می گوید: «دشاور شیرین» یعنی دوشابت شیرین باشد. صاحبان کوره ها نیز در جواب می گویند: «زومون شیرین» یعنی زبانت شیرین باشد.

درخت خرمالو درختی است وحشی، به اندازه تقریبی درخت های ممرز و لیلَکی که دارای میوه های کوچکی به اندازه ی گیلاس می باشد.

ضرب المثل درباره درخت خرمالوی وحشی:

هم گیلونی اَربا کو دَلَکیمَه، هم بَغدادی خرما کو

یعنی: هم از خرمالوی گیلان بی بهره شدم و هم از خرمای بغداد.

کاربرد: این ضرب المثل برای افرادی به کار می رود که می خواست همزمان از دو کار یا جریان سود ببرد که از هر دو تا بی بهره می شود.

12 ـ تَشتَه آلیسی:

لیسیدن و خوردن دوشاب های باقیمانده داخل تشت بعد از خالی کردن آن.

وقتی که تشت را از روی کوره برداشتند و بر زمین گذاشتند، کمی از دوشابی را که در داخل ظرف خالی می کنند در بدنه درونی آن باقی می ماند که بچه ها و حتی بزرگسالان قبل از پایین آوردن تشت از روی کوره دور کوره را برای «تَشتَه آلیسی» محاصره کرده اند و منتظر این کار هستند. بلافاصله بچه های خردسال با تکه چوبی به اندازه چوب کبریت دور تا دور تشت می نشینند و مشغول زدن چوب به داخل تشت می شوند و به وسیله ی آن چکه های دوشاب باقیمانده تشت را برداشته و می خورند.

بعد از «تَشتَه آلیسی» دوباره زن ها تشت را برمی دارند و کاملاً می شویند و سپس از مایع میوه های درخت خرمالو یا «راوَه» آن را پر می کنند و دوباره آن را روی کوره می گذارند و بدین ترتیب مراسم «اَرباتیما» به پایان می رسد.

 ----------------------

اشاره : در گذشته دوشاب یکی از مهم ترین محصولات تالش بود و از منابع قابل توجه در آمد برای روستا ئیان . چنانکه طبق یک آمار رسمی در سال 1276 شمسی ، تنها در بلوک تالشدولا 1100 خروار دوشاب تولید شده بود . ولی متاسفانه بر اثر سیاست های نادرست ، به بهانه حفاظت از جنگل ها ، جامعه ما از این حجم تولید محروم شده است  . در حالیکه برای تولید دوشاب درختی بریده نمی شود . بلکه در گذشته کمی از سرشاخه های درختان جنگلی امبرا ( خرمندی) بریده می شد . اما امروزه با وجود ابزار و امکانات کافی ، حتی نیازی به بریدن آن سرشاخه ها نیز نیاز نیست – عبدلی .

* اصطلاحات تالشی این مقاله به گویش ماسالی ست و در دیگر گویشها ی زبان تالشی اندکی تفاوت می یابد .         

منبع : ماهنامه تالش



چهارمین جشنواره بومی محلی اربا دوشاو به همت آقای ولی قنبرزاده در روستای دارباغ برگزار گردید.

روستای دارباغ به واسطه ی حضور ولی قنبرزاده در سالهای اخیر تبدیل به یکی از مراکز اصلی برگزاری آیینهای بومی محلی شده است. قنبرزاده که خود پایه گذار جشنواره اربا دشاو میباشد یکی از فعالترین چهره هایی است که در زمینه ی فرهنگ بومی محلی گیلان فعالیت می کنند.

جشنواره اربا دوشاو از ساعت چهارده روز پنجشنبه نهم آبانماه سال 1392 با اجرای موسیقی محلی به طور زنده، برپایی نمایشگاه صنایع دستی محلی، و تهیه و به عمل آوری اربا دوشاو در روستای دارباغ شهرستان فومن برگزار و همانند سالهای گذشته محصول به عمل آوری شده و بلافاصله به فروش میرسید که کاملا طبیعی و خالص می باشد.

همچون گذشته جذابترین بخش جشنواره تلاش بانوان روستایی در تهیه ی اربا دوشاو از ابتدا تا انتها در حضور بازدیدکنندگان می باشد .

این جشنواره سالهای گذشته در محوطه اصلی روستای دارباغ برگزار میگردید که امسال با توجه به استقبال کم نظیر مردم که از اکثر نقاط استان و حتی از استانهای دیگر مانند تهران ، اصفهان و .... ازجشنواره بازدید نموده بودند این جشنواره به مکان بزرگتری در حاشیه رودخانه روستای دارباغ انتقال پیدا کرد و علاوه بر زیبایی خاص مناظر طبیعی اطراف باعث شد که این جشنواره با نظم خاصی نیز برگزار گردد.

دبیر برگزاری این جشنواره ولی قنبرزاده که خود اهل روستای دارباغ است و پیش از این با عناوین مختلفی نظیر رییس کمیته ی کشتی گیله مردی استان ، رییس هیئت بومی محلی شهرستان فومن و ... در زمینه ی فرهنگ بومی محلی گیلان فعالیت کرده است ، معتقد است: دوشاب پزی، علاوه بر زنده کردن فرهنگ بومی- محلی و اشاعه آن به نسل جوان از لحاظ اقتصادی نیز برای روستاییان درآمدزا است و در ضمن اطلاع‌رسانی به نسل جوان، نکوداشت نیاکان و سنت‌های بومی و محلی و توسعه صنعت گردشگری را از مهم ترین اهداف برگزاری چهارمین جشنواره اربا دوشاو اعلام و تاکید کرد: انتقال فرهنگ‌ها و سنت‌های قدیم به صورت متحد و منسجم از وظایف مسوولان محلی است.

اربا از میوه های جنگلی منطقه ی فومنات است که در گذشته بیش از امروز مورد استفاده ی بومیان قرار می گرفته است . با اینحال برخی فعالیتها نظیر برپایی جشنواره ی اربا دوشاو  باعث رونق گرفتن تولید و مصرف این میوه گردیده است. دوشاو بدست آمده از اربا (نوعی خرمالوی وحشی) دارای خواص درمانی زیادی از جمله برای بیماران مبتلا به کم خونی مفید میباشد .

گفته می شود که در سال گذشته در شفت، فومن و روستای تنیان از بابت فروش اربا بیش از سه میلیارد تومان درآمد نصیب تولیدکنندگان شده است.

 

در زیر عکسایی از برپایی این جشنواره زیبا را مشاهده میفرمایید.

 

آقای قنبرزاده در حال سخنرانی برای بازدید کنندگان

آقای ولی قنبرزاده دبیر اجرایی جشنواره در حال سخنرانی برای بازدید کنندپان

 

حضور دختر کوچولو با لباس محلی در جشنواره

 

 

عرضه محصولات غذایی محلی در محل جشنواره

 

آموزش انجام فعالیتهای بومی به علاقه مندان

حضور محققان و عکاسان علاقه مند به سنتهای بومی محلی

 

کوچولوی سواره

 

اجرای برنامه لافند بازی

 

انجام مراسم عروس بران سنتی در جشنواره

ا

 

انجام حرکات نمایشی با اسب

 

اجرای نمایش سنتی عروس و غوله 

 

حضور حاج ناصر عاشوری نماینده محترم مردم فومن و شفت در مجلس شورای اسلامی در جشنواره

................................................

...........................................

..................................................

......................................................

 


خانه قدیمی مربوط به مرحوم تشکری که قدمتی بیش از 40 سال دارد

این بنا در دل کوههای اطراف روستا قرار دارد و در حال حضر کسی در آن سکونت ندارد.

چند سال پیش چهار خانواده دیگر در اطراف این خانه سکونت داشتند که به دلیل مشکلات زندگی در کوه و نبود امکانات کافی از جمله را ه دسترسی از این مکان به داخل روستا کوچ نمودند که خانه های دیگر بر اثر مرور زمان ازبین رفتند.






عکس هایی از بالای کوههای مشرف به روستا که از بالای این کوه شهرهای فومن،صومعه سرا،رشت و چند شهر و روستای دیگر را مشاهده نمود و حتی تا حدی دریای خزر را هم میتوان با چشم مسلح مشاهده کرد.

کیفیت پایین عکس بخاطر استفاده از دوربین تلفن همراه میباشد.

 

یکی از درختان داخل کوه که قطر بزرگ آن نشان از قدمت زیاد این درخت دارد



خانه روستایی در پای کوه

نمایی از بخش شمالی(سوخته کوه) در کیش رودبار

نمایی از روستای مجاور (دارباغ) از روستای کیش رودبار

نمایی از رودخانه و کوههای اطراف روستای کیش رودبار در پاییز

نمای از مسجد جدید روستا که به همت اهالی در حال ساخت میباشد



کوههای تالش گیلان بنابه شواهد تاریخی از جمله اولین سکونت گاههای مردم ایران  است که پوشش جنگلی آن ووجود رودخانه های پرآب وزمینهای حاصل خیز آن مکان بسیار مناسب  برای زندگی  مردمی بودکه بیشتر آنها از اقوام تالش  وتنها شغل آنها دامداری بود .کوهستان تالش که از کوههای شفت وفومن شروع وتا کوههای آنسوی آستارا امتداد دارد ،روزگاری بهشت ایران ویگانه مکان امن مردم ایران محسوب میشد که از هرگونه تاخت وتاز اعراب ومغولان وروسها ودیگر بیگانگان در امان مانده بود .

در آن روزگار که مردم تالش به دلیل خصیصه دلاوری وجوانمردی وحسن خلق وآداب ،سرآمد مردم  روزگارشان بودند وبنابه اقتضای نعمات فراوان سرزمینشان عموما متمول بودند وهزاران خانواده تالش  وسران آنها ،کل سرمایه نقدی و مسکوکات و آثارهنری وگرانبهای  خودرا  که  حاصل زحمات آنها ویا یادگار اجدادشان بوده در دامن زمین در بالای تپه ها و زیر درختان کهنسال و سنگهای درشت به خاک  سپردند که عموم آنها به دلیل جنگهای ناگهانی که با بیگانگان داشتند ،ضمن آنکه جان خودرا درراه مبارزه با متجاوزان ازدست میدادند وخودرا به خاک کوهستان تالش میسپردند ،کل دارایی آنها هم همراه آنها ، در خاک مدفون میگشت .

بنابه روایات مستند در کوهستان تالش ، هزاران گنج  که به دلیل آثار ارزشمند تاریخی ، ارزشی مافوق تصور ما قراردارد که بخشی  از آن همه گنج تاریخی توسط حفاران غیر مجاز  به یغما رفته است بدون اینکه ذره ای از مواهب آن نصیب مردم تالش شده باشد .امید میرود که بخشی که مانده است ، با برنامه ریزی  درست آن را در اختیار عموم مردم امروز ونسلهای آینده قرار داد .

در یکصد سال اخیر ، آن زمان که در سایه پیدایش گنجی چون نفت درخاک ایران شهر نشینی وصنعت د رایران رشدی چشمگیرداشته و موجبات رفاه  نسبی شهروندان رافراهم نمود ودر این بین سهم روستا نشینان ومردم تالش که عموما کوه نشین ودامداربودند نه تنها ناچیز بود بلکه تمام دارایی آنها که جنگل ومراتع کوهستان بود با ملی شدن آن ازدستشان خارج شد  وتالشان ماندند وداس وتفنگ آنها که نه اجازه بریدن چوبی را داشتند ونه پرنده ای را شکارنمایند ،بدین ترتیب بود که تالشان این پاسداران سلحشور خاک ایران ، پاداش دلاوری  خودرا که کوههای تالش وودامنه های آن را چون دژی غیر قابل فتح ساخته بودند ، آنچنان  گرفتند .

فقر وظلم بر مردم تالش هرچند بسیار ناگوار وسخت بوده وهست ، چه بسیار تالشانی که با ساده اندیشی بدون هیچ گونه ابزاری پیشرفته سالها عمر خودرا رادرپی گنج پنهان ،هدر دادند و بر پای هر سنگی از کوهها ، حفاری های بی حاصل داشتند ، وهم چنین جوانانی که برای کشف وفروش گنج یار گیریهایی نمودند که با پیدایش گنج ،کوردل وخیانتکار به هم شدند و گاهی هم سزای خیانت آنها به هم ، منجر به قتلهای انتقامجویانه گردید که باعث تاسف است . گاهی هم بودند افرادی که یکشبه در سایه شانس یا امکانات ویژه به سرمایه بی حسابی دست یافتند و با گنج آنچنان متحول ومالدار شدند که در این بین تنها چیزی را که نصیب مردم نمودند وسوسه ای بوده که به دل  جوانانی انداختند که آرزوهای خیالی داشتندوآنها را با راه درست غیر قابل دسترس میدانستند . 

گنجی که در درجه اول متعلق به همه مردم تالش و دیگر ساکنین گیلان است وبا  ملی شدن آن متعلق به ملت ایران است ، فقط اسمی ورسمی بوده ،به دلیل آنکه در سراسر گیلان در هر شهر ودیاری ،گنج یافتگان وحفاران غارتگر ، اموال گنج نما ی خود را به نمایش گذاشته اند بدون اینکه از احدی باز خواست شده باشند و آنکه گنجی  قابل توجه به نفع مردم ایران  ضبط نشده است ،کاش از آن همه گنج ،که اگر مقداری  از آن به درستی استخراج میشد وسهمی  از آن برای زیبایی سرزمین تالش دوباره صرف آبادانی وگردشگری و حفاظت جنگل در کوهستان تالش  میشد و یا سهمی  را  اگر در موزه ای در مرکز استان حفاظت می کردیم  ، یقیننا ما امروز بزرگترین گنجینه و موزه  از میراث فرهنگی را در کشور داشتیم واین از وظایف مسولان میراث فرهنگی کشور ومخصوصا گیلان است که با سیاستهای درست خود ، مشارکت مردمی را برای حفاظت از آن گنج ارزشمند ،جلب نمایند تا آن امانت تاریخی مردم گیلان  بهتر  حفظ گردد .

گرچه مردم تالش در قرن اخیر به مثابه سرمایه داران ورشکسته و سرمایه ازدست داده بودند ، اما گنجی نهان در ذات خود ودر سراسر وجود شان داشتند که با کشف آن در چنددهه اخیر فرصتی دوباره درحال شکل گرفتن است ،که نشان آن دهها هزار دانشمند واستاد و مدیر و پزشک ومهندس وکارمند کشوری ولشکری و تاجرانی زبده  در سراسر کشور است .دور نیست آن روزی که تالشان همانند اجدادشان کادوسیان ، از سردمداران پر افتخار  مردم ایران باشند .

از : رمضان نیک نهاد



در تاریخ تالش ،بسیارند زنانی که که در پی ناملایمات تحمیلی زمان خود ، فراتر از بسیاری از مردان ،ظاهر شدند ،وحماسه دلاوریهایشان ،نسل به نسل نقل می گردد  ، از جمله این زنان بزرگ ، زنی بود که در منطقه بخش سردار جنگل فومن ، با نام سیاه یٍنَک ، (زن سیاه چهره ) از او یاد میشود و اورا از سر طوایف بخش بزرگی از مردم تالش منطقه میدانند که در شهر ماکلوان وروستاهای گسکره و شولم وکلرم وزیده و گشت و روستاهای دیگر ساکن هستند . داستان دلاوری آن شیرزن را از زبان پیران منطقه بسیار شنیده ام وداستانهای مختلفی از بی باکی و شجاعت و سرکشی او در برابر خوانین نقل میشود .

حاج یداله ماکلوانی  که خودرا از مادری با پنج پشت منتسب به سیاه یٍنَک میداند واز عمرشان بیش از نود سال میگذرد در باره او به نقل از مادر بزرگش میگوید ، نام اصلی سیاه یٍنَک بلور بوده واصلیتش ماسالی است ، در آن زمان که تالشان به همراه مردم گیلک پس از قرنها مقاومت و دلاوری در برابر بیگانگان وحاکمان زورگو مورد غضب وانتقام آنان توسط خوانین  غیر بومی قرار گرفته  بودند .در ماسال ، روزی 2تن از مزدوران خان حاکم به بهانه  گرفتن خراج ومالیات  به ناحیه کوهستانی که سیاه یٍنَک همراه پدر ومادرش درآن دامداری میکردند مراجعه میکنند ، در آن ساعت بلور گه دختر جوانی حدود بیست ساله بود ،به چشمه سار برای آوردن آب رفته بود ، که با شنیدن فریا دها در جلوی وونَه ( خانه دامداری )بسرعت چیری آب (مشک اب ) را برزمین گذاشته وداس به دست خودرا به خانه میرساند که پدر را غرق در خون میبیند ومادر را درحال کتک خوردن آز مزدوران ، در یک آن بلور با داس مزدوران را یکی پس از دیگری از پای در می آورد ، بر بالین پدر رفت  که نفسهای آخرش را کشید ومرد  ، بلافاصله همسایگان رسیدند ، بلور با برداشتن لباس وداس وآذوقه اولیه از مادر مجروح خود  برای همیشه خداحافظی کرد وبه طرف  کوهستان ماسوله فرار کرد دوسال را با زندگی مخفی در ییلاقات با پوشش مردانه گذراند و با شکار حیوانات غذای خودرا بدست می آورد .

بلور ، چهره ای سیاه وهیکلی درشت  داشت واز قدرت بدنی فوق العاده ای برخوردار بود ،تااینکه به عنوان چوپان  به استخدام یک خانواده به نام عاشور ساکن  دشتهای بین زیده وماکلوان در آمد و کارش چوپانی گوسفندان در چراگاهها ی ییلاق ها بود ،یک روز پسر عاشور ، مراد برای آوردن آذوقه از قشلاق به  خانه ییلاقی برگشته بود که به طور تصادفی از هویت جنسیتی بلور باخبر می شود ، بلور که مراد را دوست داشت آورا از اسرارش واز عشقی که در نهان به او داشت ، باخبر میکند مراد  هم شیفته دلاوریهای بلور میشود که مدتی بعد باهم  ازدواج کردند .

بلور که به سیاه یٍنَک معروف شده بود وجسیت خودرا فاش ساخته بود تا پایان عمرش سرگذشتش را  پنهان ساخت  ، سیاه یٍنَک کمال و قدرت بدنی  خودرا که یک تنه چند مردرا حریف بود ، آشکار نمود وهمه مردان وزنان از او حساب میبردند و اورا حاکم آبادی خود میدانستند، چیزی نگذشت که آوازه اودر منطقه پیچید  او مثل مردان به شکار گوزن میرفت ، زمینها را شخم میزد ، هیزم شکنی ونجاری ،  شکسته بندی و مامایی میکرد ودر مبارزات با دشمن خودش پیشگام همه مردان بود . زمینهای زیادی را که در جلگه قرار داشت آباد وبه مزرعه تبدیل نمود .دهها بار در کوه ودشت با خلاف کاران ومزدوران خان در افتاد وآنان را گوشمالی داد طوری که خودش واطرافیانش از پرداخت هرگونه خراج ومالیات معاف بودند ، هیچ دزدی جرعت  تجاوز به حریمش را نداشت .

بلور زن جنگجو وسوارکار ماهر کوهستان بود وخود بهترین اسبها راپرورش میداد ،او شبانه مسیر طولانی وجنگلی قشلاق به ییلاق (گیلون بٍ گیریَه )را به تنهایی طی میکرد .که نیمی از فرزندانش راکه نه پسر ویک دختر بودند  بدون هیچ گونه کمکی در همان راه جنگلی بدنیا آورده بود .فرزندان بلور چون مادر  قوی هیکل بودند و آنها به همراه فرزندانشان با خصایلی چون قدرتمندی ،بی باکی ،گستاخی ، پرکاری وصلابت با سیاه یٍنَک وجه اشتراک داشتند و دخترانشان چون مادر بزرگ  کارهایی انجام میدادند که فقط  مردان قوی قادر به انجامش بودند .

در حدود یک قرن پیش ، زمانی که روسها به خاک ایران تجاوز کردند و به قتل وغارت و تجاوز به نوامیس مردم گیلان پرداختند که کارنامه سیاه ودشمنی روسها در حافظه مردم تالش وگیلک تا به ابد باقی است ، روزی دو سرباز روسی درکنار ماسوله رودخان یکی از نوادگان  سیاه یٍنَک همسر جوان  مرحوم حاجیه را می بیند ، به او یورش می برند وقتی که آندو زن هیکلمند را به زمین می آندازند و سربازی اقدام به تجاوزش می نماید ،آن زن که به ظاهر خودرا تسلیم نموده بود مخفیانه  سَرَه (نوعی چاقو) را ازخورجینش به دستی میگیرد وبا دست چپش آلت ودو تخم سرباز را می گیرد وازته قطع مینماید و سَرَه بدست به سرباز دیگر یورش میبرد که آنهم با گذاشتن اسلحه پابه فرار میگذارد .

نقل است روزی سیاه یٍنَک از کنار خانه ای میگذرد وقتی شیون زنی را میشنود که در تٍلار (ایوان) خانه اش توسط شوهرش کتک میخور د بلافاصله از اسب پایین پریده وخودرابه شوهر زن می رساند ، یقه آن مرد را گرفته وبا یک سیلی چنان به گوشش می نوازد که از ایوان مرد را به حیاط پرت می کند   وقتی که مرد اورا میشناسد تسلیم میشود وروبه زن آن مرد میگوید هرگاه بار دیگر این مرد برایت دست بلند کرد فقط کافیست خبرش را  به من برسانی . می گویند بر صورت سیاه یٍنَک خطی قرا داشت که نشانی از نبردی است که  با خرس بر سر  گاوش داشته است .شیرزن با شمشیر خود با اینکه از خرس  زخم برداشته بود گلوی خرس را میبرد واورا از پای در می آورد .

بسیاری از نوادگان آن زن جنگجوی کوهستان تالش ، سالها از پیشتازان کشتی محلی و مدیران ارشد مشاغل بومی بودند گرچه بسیاری از آنها قدرت بالای بدنی وتفکر بزرگ  خودرا در راه صحیح بکار گرفتند واز افتخارات تالش به حساب می آیند اما متاسفانه تعدادی هم بودند که قدرت جسمانی خودرا نتوانستند مهار نمایند وبر خلاف منش ومرام سیاه یٍنَک ومصالح مردم زندگی کردند .



خانه روستایی در کوهپایه

نمونه لانه طیور در کوهپایه

 

نمونه توالت در خانه روستایی در کوهپایه که با فاصله از خانه قرار دارد

 



برگرفته از سایت خله لون



درباره وبلاگ


با سلام خدمت شما دوستان عزيز به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند

براي نمايش اي وبلگ در وبلاگ شخصيتان اينجا را كليك كنيد .





نويسندگان


<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 27
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1